بهرادبهراد، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره

بهراد من

من و بابایی و تو

1390/9/8 21:40
نویسنده : ریحانه
1,690 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلم گل پسرم سلااااام...

مامانی امروز داشتم به این مسئله فکر میکردم که با اومدنت چقدر

ریتم زندگیم عوض شده....

صبح 2 بار قبل از ساعت همیشگی بیدار شدنم باید پاشم و نشسته

بهت شیر بدم معمولأ یکی ساعت 5 و یکی هم ساعت 8.30 بعدش هم

باید بغلت کنم تا باد گلو بزنی و بعدش تلاش برای اینکه با آرامش دوباره

بخوابی...تو این مرحله سوم خودمم خوابم!

بعدش باید همش جاتو چک کنم که معمولأ کثیفه...

 

مامانی خلاصه اینکه مامان ریحانه که تا ظهر خواب بود و وقتی هم

بیدار میشد هر جوری دوست داشت روزشو میگذروند حالا شده یه

مامان که دیگه خودش تو اولویت سوم زندگیشه!!!

 

هر سال هوا که برفی میشد زودی با دوستام برنامه میکردیم و

میرفتیم یه استخر روباز...کیف میکردیم وقتی تو آب بودیم و رو

سرمون برف میومد یا بخار آب اونقدر زیاد میشد که همدیگرو تو آب

نمیدیدیم...

یادش بخیر...استخر منظر...بعدشم یه سونای گرم و خونه و یه

خواب آروم...

اما الآن:

همه روزو شبم شدی تو...

عین یه اسباب بازی قشنگی که خیلی نسبت بهت حس مسئولیت

دارم.

خدایا کمکم کن مامان خوبی باشم.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامانه میکاییل
7 آذر 90 17:37
آخیییییییییییییی می فهممت یاده اون خوابه راحت بخیر در عینه اینکه دلتنگ اون خواب و روزهای آزادی هستم اما پشیمون نیستم قوربونتبرم با اون حسه مسولیتت عزیزم حالا خوبه بهراد بعد 8 می خوابه میکی تازه سرحاله و دلش بازی می خوادددددددددددددد
مامان نفس طلایی
7 آذر 90 17:49
حتما مامان خوبی هستی
تینا
8 آذر 90 14:53
سلام گلم .... دیگه حسابی مامان شدی اونم بهترین مامان دنیا بهراد جون خیلی ماهه که شبا فقط 2 بار تا صبح بیدار میشه
مامان ترنم کوچولو
8 آذر 90 21:48
سلام عزیزم.همه ما مامانا همین حس مشترک زیبا رو داریم تجربه میکنیم.به ما سر بزن
خاله ی امیرعلی
10 آذر 90 21:58
سلام مامان با مسئلیت مهربون چقدر حس قشنگیه این حس مادری مادرا همشون خستگی ناپذیرن همیشه سلامت بمانید
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بهراد من می باشد